وداع خانواده امام حسین (ع) با شهيدان

از دانشنامه‌ی اسلامی

در تاریخ طبرى به نقل از قُرّة بن قیس تمیمى چنین آمده است:

به زنان و خانواده و فرزندان حسین علیه السلام، هنگامى که بر [جنازه] او گذشتند، نگریستم. شیون مى کردند و صورت خود را مى خراشیدند... . هر چه را از یاد ببرم، سخن زینب، دختر فاطمه را به هنگام گذر بر برادرِ به خاک افتاده اش از یاد نمى برم که مى گفت: «وا محمّدا! وا محمّدا! فرشتگان آسمان بر تو درود بفرستند! این، حسین است که به صحرا افتاده و در خون خفته و دست و پا بُریده است. وا محمّدا ! دخترانت اسیر گشته اند و فرزندانت قطعه قطعه شده اند و باد صبا بر آنها مى وزد». به خدا سوگند که زینب، دوست و دشمن را گریانْد.

و در الملهوف در یادکرد کشته شدن امام حسین علیه السلام و خاندانش اینگونه آمده است:

زنان را از خیمه ها بیرون کردند و خیمه ها را به آتش کشیدند. زنان، سرْبرهنه و بى چادر و پابرهنه و گریان، بیرون دویدند و به سانِ اسیران در بند و خوار، راه مى رفتند و مى گفتند: شما را به خدا، ما را بر قتلگاه حسین، عبور دهید! و هنگامى که نگاه زنان به کشتگان افتاد، صیحه کشیدند و بر صورت خود زدند. راوى مى گوید: به خدا سوگند، زینب، دختر على را فراموش نمى کنم که بر حسین علیه السلام ناله مى زد و با آوایى اندوهناک و دلى غمین مى گفت: «وا محمّدا! فرمانرواى آسمان، بر تو درود بفرستد! این، حسین است که به صحرا افتاده و در خونْ خفته و دست و پا بُریده است. واى که دخترانت اسیرند! به خدا شِکوه مى برم و نیز به محمّدِ مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سید الشهدا. وا محمّدا! این، حسین است که در صحرا افتاده و باد صبا بر او مى وزد؛ کشته شده به دست حرام زادگان! واى از غم و رنج تو، اى ابا عبد اللّه! امروز، جدّم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در گذشت. اى یاران محمّد! اینان، فرزندان محمّدِ مصطفی هستند که آنان را به سان اسیران مى رانند».

و در برخى نقل ها [آمده است که حضرت زینب گفت] : «وا محمّدا! دخترانت اسیر گشته اند، فرزندانت قطعه قطعه شده اند و باد صبا بر آنان مى وزد. این، حسینِ سر بُریده از پشت است، بى عمامه و رَدا. پدرم فداى آن که لشکرش روز دوشنبه به تاراج رفت! پدرم فداى آن که طناب هاى خیمه اش را گُسستند! پدرم فداى آن که نه ناپیداست، تا به پیدا شدنش امید رود و نه زخمى است تا مداوایش کنند! پدرم فداى آن که جانم به قربان اوست! پدرم فداى آن که غمگین بود و به همان حال، جان داد! پدرم فداى آن که تشنه کام ماند تا آن که از دنیا رفت! پدرم فداى آن که خون از موى سپیدش مى چکید! پدرم فداى کسى که نیایش، فرستاده خداى آسمان بود! پدرم فداى کسى که نوه پیامبرِ هدایت بود...».

به خدا سوگند، زینب علیهاالسلام هر دشمن و دوستى را گریاند. آن گاه سکینه، پیکر [پدرش] حسین علیه السلام را در آغوش گرفت. گروهى از بادیه نشینان گرد آمدند و او را از حسین جدا کردند.

منابع